-
عکس جالب!
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 13:48
سلام.امروز واستون ۲ تا عکس جالب با فتوشاپ درست کردم.امیدوارم که خوشتون بیاد.
-
fantasy picture
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 17:40
-
همکار جدید
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 17:04
سلام دوستان.میخوام یه همکار جدیدو بهتون معرفی کنم.کسی که خیلی دوسش دارم شاید از فردا یا چند روز دیگه مطالبشو واسه ما بزاره تو وب.واسش دعا کنید که موفق باشه تو کارش.
-
A different kind of prayer(یک دعای متفاوت)
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 03:34
ای خدای بزرگ ( پدر آسمانی )، کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن کسی که دیشب در خیابان راه ها را بست، مادر تنهایی بود که آن روز بعد از نه ساعت کار ،می راند که با عجله به طرف خانه اش برود تا شام درست کند .به درس بچه ها برسد، رخت ها را بشوید و چند دقیقۀ با ارزش را کنار فرزندانش بگذراند کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن مرد...
-
Joke's & lo00o0o0ol
شنبه 25 مهرماه سال 1388 18:26
میدونستی صاحب شرکت نوکیا یه قزوینیه ….ندیدی وقتی گوشیتو روشن میکنی یه نفر دست یه بچه رو میگیره دلداری ترکه به دوست دخترش : مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی آب مایه ی حیات است پس در مصرف برق صرفه جویی کنید, شرکت ملی گاز اردبیل دفترچه خاطرات ترکه : خیلی فقیر بودیم ،هیچ پولی نداشتیم ، مادرم قادر به زاییدن...
-
طرز تهیه زن!
شنبه 25 مهرماه سال 1388 18:21
1- 49 کیلو گرم گوشت و پوست و استخوان . 2- لوازم آرایش : 3 کیلو . 3- قر : 50 دور در دقیقه . 4-رو : 75 لیتر . 5- نق : روزانه 8 ساعت . 6- ناز: 7 کیلو . 7-زبان : 14 متر و سی سانت . 8- حوصله: سه گرم . 9- سر درد مصلحتی: به میزان لازم . 10-اشک : 3000لیتر . 11- حسد : 2 تن . 12-عشوه شتری: 92مایل . 13 عقل: کمی تا قسمتی ابری ....
-
عکس جالب از ناپلئون و دوستش
شنبه 25 مهرماه سال 1388 16:09
-
My New Weblog
شنبه 25 مهرماه سال 1388 14:49
سلام به همگی.خوبین؟خوشین؟سلامتین؟مامان بابا؟همه خوبن؟خوب خدا رو شکر.میخواستم امروز وبلاگ جدیدمو که مختص به دانلود نرم افزار هست رو بهتون معرفی کنم. برای ورود به وبلاگ روی لینک زیر کلیک کنید. Go to my new weblog
-
برگردیم به عقب!!!!(کوتاه اما به یاد ماندنی)
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 23:22
میدونین منظورم چیه از اینکه "برگردیم به عقب ".شاید خیلی از شماها به این فکر نکردین که یه زمانی مقطع راهنمایی بودین .شاید به فکر شور و حال های اون دوره نبودین .اما امروز من میخوام به یادتون بیارم او زمانا رو .زمانی که صبح باید سر ساعت 7:00 سر صف باشید که از جلو نظام بدین و با همون صف برین تو کلاستون و سر ساعت...
-
سوتی سوتی سوتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 23:03
سلام.امروز اومدم که واستون یه سوتی که میدونم اگه بخونین حتما میپوکین از خنده.عصر بود نزدیکای ساعت ۷:۳۰ ۸:۰۰.داشتم حمام میکردم.همه جا رو بخار گرفته بود شامپوها معلوم نبود.منم از خدا بی خبر که عجله داشتم میخواستم مثلا یه دوش سریع بگیرم دست کردم که شامپو بردارم که نگو و نپرس.به جای شامپو شامپو فرش برداشتم . خلاصه آقا ما...
-
گاهی فقط گاهی!!!!!!
شنبه 11 مهرماه سال 1388 21:18
خسته از نا مهربونی بعضی آدم ها نشستم روی نیمکت پارک...قلم به دست دارم. می نویسم...شاید نوشتن کمکی باشد برای رهایی از فکرهای مردم آزار!شاید بازی کلمات جمله ها و خطهای کاغذ بشه توی کوچه پس کوچه های لغات گم بشم و راه برگشت به کلبه کاغدی را پیدا نکنم. گاهی گم شدن خوبه!گم بشم که فراموش بشم.گم بشم که فراموش بکنم. گاهی...
-
fanny texts
شنبه 11 مهرماه سال 1388 20:58
اگر "می کاشتی"...نمیگفتی " ای کاشکی" برای رسیدن به "جای خوش"...نباید "جا خوش کرد" اهل "تصمیم" باش...شرایط آماده "تسلیم" است با "سرعت" و "دقت"...میتوان "مدال سبقت"گرفت حرکت کن "شاید ببازی"...حرکت نکنی "حتما می...
-
HIiIiiIIiIIIIiii
دوشنبه 6 مهرماه سال 1388 11:57
سلام.همین الان از بیرون اومدم نشستم پا neT واسه آپ وبلاگ.چه خبرا؟خوبین خوشین؟سلامتین؟همسایتون خوبه؟دخترش چی؟پسرش چی؟ .امروز توی ماشین نشسته بودم داشتم به وبلاگم فکر میکردم.آقا شماها خیلی با انصافیناااا.دستتون درد نکنه.اینجوری شد دیگه.قرار شد یه نظری واسمون بزارید. شوخی...
-
عکسهای زیبا
جمعه 3 مهرماه سال 1388 13:34
داشتم تو net میچرخیدم چندتا عکس جالب به چشم خورد گفتم از دوستام دریغشون نکنم.اونا هم استفاده کنن. هلوینا گریکوریان
-
من و شیوانا
جمعه 3 مهرماه سال 1388 13:14
بازم hi.اول اینو بگم که من عاشق شیوانا و داستاناش هستم.امروز میخوام چندتا داستان از شیوانای محبوب بزارم.امیدوارم که خوشتون بیاد و لذت ببرید. داستان شیوانا ( پیر معرفت ) روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود...
-
درد و دل با خدا به دو زبان
جمعه 3 مهرماه سال 1388 12:33
خدایا . . . . yes با خودتم خدا . . . . بیا چند min به حرفام گوش بده . . . . اول اینکه میخوام بگم که چقدر دوست دارم . . . . . به چند proof . . . . . 1.چون خیلی big هستی . . . . 2.چون خیلی gracious هستی . . . . . 3.چون تمامه آدما فقط یه thing رو میپرستن.اونم تویی my god . . . . . . my god.listen to me.listen to me...
-
welcome
جمعه 3 مهرماه سال 1388 12:13
سلام.خوبین.خوشین.سلامتین؟how are u today? . . . . . حتمی میپرسین این وبلاگ راجع به چیه.(دروغ بگم یا راست) بزار اول راست بگم.اول اینکه بیکار بودم 1.دوم اینکه میخواستم یه وبلاگی داشته باشم که بتونم فکر و ایده ها و حرفامو از طریق internet به گوش جهانیا برسونم.بگم که چی هستم و کی هستم.امیدوارم از اینکه میخوام باهمتون فکر...