گاهی فقط گاهی!!!!!!

خسته از نا مهربونی بعضی آدم ها نشستم روی نیمکت پارک...قلم به دست دارم. 

 

 

می نویسم...شاید نوشتن کمکی باشد برای رهایی از فکرهای مردم آزار!شاید بازی کلمات جمله ها و خطهای کاغذ بشه توی کوچه پس کوچه های لغات گم بشم و راه برگشت به کلبه کاغدی را پیدا نکنم. 

 

 

گاهی گم شدن خوبه!گم بشم که فراموش بشم.گم بشم که فراموش بکنم. 

 

گاهی فراموشی خوبه!تا فراموش بکنم فراموش کردنی ها رو! 

 

گاهی سکوت خوبه!تا ساکت باشم تا ببینم! 

 

گاهی بی خبری خوبه!تا بی خبر باشم از راه های فریب دیگران! 

 

گاهی دور شدن خوبه!تا دور بشم از بدی بدها! 

 

اما گاه ها فقط گاهی خوبه... 

 

گاهی به یاد آوردن خوبه...تا به یاد بیاورم خوبی خوب ها رو! 

 

گاهی پیدا کردن خوبه...تا پیدا کنم عشق را در لحظه لحظه های زندگی ام را! 

 

گاهی حرف زدن خوبه...نا آروم کنم دلی رو که تنهایی آزارش میده! 

 

گاهی فهمیدن خوبه...تا بفهمم تمام خوبی های پنهان مانده رو! 

 

هنوزم روی نیمکت نشسته ام.گم شدم تا غصه مرا پیدا نکند.دوباره پیدا شدم تا شادی مرا  

ببیند. 

ساک شدم تا دردل های دلم را بشنوم.دوباره حرف زدم تا دلداری اش  

بدهم. 

فراموش کردم بدی ها.نا مهربونی ها رو.دوباره به یاد آوردم خوبی ها.زیبایی ها  

 رو. 

 

 

ولی چیزی باری همیشه فراموش کردن.ندیدن و گم کردن نیست.چیزی برای همیشه با یاد آوردن.دیدن و پیدا کردن هستواز ازل تا ابد عشق خواستنی هست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد