سوتی سوتی سوتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!

سلام.امروز اومدم که واستون یه سوتی که میدونم اگه بخونین حتما میپوکین از خنده.عصر بود نزدیکای ساعت ۷:۳۰ ۸:۰۰.داشتم حمام میکردم.همه جا رو بخار گرفته بود شامپوها معلوم نبود.منم از خدا بی خبر که عجله داشتم میخواستم مثلا یه دوش سریع بگیرم دست کردم که شامپو بردارم که نگو و نپرس.به جای شامپو شامپو فرش برداشتم.خلاصه آقا ما هم سر شامپو رو باز کردیمو یه عالمه ریختم تو سرم حسابیم چنگ زدم.بعد که از حموم اومدم بیرون بابام از کنارم رد شد گفت:آفیت باشه سعیدم.(آخه من پسر بابام و اینکه من خیلی بابایی یم).بعد رد شد از کنارم همین که رد شد گفت:بوی شامپو فرش میاد ازت سعید.گفتم بابا توهم زدی؟شامپو فرش کجا بود.گفت چرا به جان خودم (اینجا سرمو بو کرد ) گفت ایناها بوش داره میاد.گفتم شوخی میکنی.بعد رفتم حموم دیدم بــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــه در شامپو فرش باز بوده و خبر نداشتم.این شد که وقتی فهمیدم چیکار کردم کلی خندیدم. 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد