طرز تهیه زن!

1- 49 کیلو گرم گوشت و پوست و استخوان

.

2- لوازم آرایش : 3 کیلو

.

3- قر : 50 دور در دقیقه

.

4-رو : 75 لیتر

.

5- نق : روزانه 8 ساعت

.

6- ناز: 7 کیلو

.

7-زبان : 14 متر و سی سانت

.

8- حوصله: سه گرم

.

9- سر درد مصلحتی: به میزان لازم

.

10-اشک : 3000لیتر

.

11- حسد : 2 تن

.

12-عشوه شتری: 92مایل

.

13 عقل: کمی تا قسمتی ابری

.

این مواد را روی هم ریخته 24 ساعت بعد یک زن مامانی بوجود میاید

My New Weblog

سلام به همگی.خوبین؟خوشین؟سلامتین؟مامان بابا؟همه خوبن؟خوب خدا رو شکر.میخواستم امروز وبلاگ جدیدمو که مختص به دانلود نرم افزار هست رو بهتون معرفی کنم. 

 

 

 

برای ورود به وبلاگ روی لینک زیر کلیک کنید. 

 

 

Go to my new weblog

برگردیم به عقب!!!!(کوتاه اما به یاد ماندنی)

میدونین منظورم چیه از اینکه "برگردیم به عقب  

".شاید خیلی از شماها به این فکر نکردین که یه زمانی مقطع راهنمایی بودین  

.شاید به فکر شور و حال های اون دوره نبودین 

 

.اما امروز من میخوام به یادتون بیارم او زمانا رو 

 

.زمانی که صبح باید سر ساعت 7:00 سر صف باشید 

 

 که از جلو نظام بدین و با همون صف برین تو کلاستون و سر ساعت 12:00 برید 

 

 خونه.یادش بخیر اون زمانی که 

 

 بچه هایی که شیطون بودن همیشه منتظر زنگ آخر بودن 

 

 که برن خونه و استراحت کنن 

 

.یادش بخیر اون زمانایی که 

 

 وقتی کسی تکلیفشو انجام نمیداد 

 

 یواشکی تو اتوبوس مدرسه یا پشت حیاط مدرسه تکلیفاشو 

 

 تند تند با دستخط درشت انجام میداد.یادش بخیر او زمانا  

 

یادش بخیر اون زمانایی که وقتی معلم می خواست بیاد رو صندلیش بشینه 

 

رو صندلیش سوزن میزاشتیم 

 

یادش بخیر اون زمانایی که وقتی معلم درس میداد 

 

سر کلاس دانش آموزاشو تشویق میکرد 

 

یادش بخیر اون زمانا... 

 

 

 

 

میدونی بعضی وقتا بد نیست آدما به گذشتشون یه سری بزنن و با خاطراتشون یکمی خلوت کنن. 

 

 

 

End

سوتی سوتی سوتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!

سلام.امروز اومدم که واستون یه سوتی که میدونم اگه بخونین حتما میپوکین از خنده.عصر بود نزدیکای ساعت ۷:۳۰ ۸:۰۰.داشتم حمام میکردم.همه جا رو بخار گرفته بود شامپوها معلوم نبود.منم از خدا بی خبر که عجله داشتم میخواستم مثلا یه دوش سریع بگیرم دست کردم که شامپو بردارم که نگو و نپرس.به جای شامپو شامپو فرش برداشتم.خلاصه آقا ما هم سر شامپو رو باز کردیمو یه عالمه ریختم تو سرم حسابیم چنگ زدم.بعد که از حموم اومدم بیرون بابام از کنارم رد شد گفت:آفیت باشه سعیدم.(آخه من پسر بابام و اینکه من خیلی بابایی یم).بعد رد شد از کنارم همین که رد شد گفت:بوی شامپو فرش میاد ازت سعید.گفتم بابا توهم زدی؟شامپو فرش کجا بود.گفت چرا به جان خودم (اینجا سرمو بو کرد ) گفت ایناها بوش داره میاد.گفتم شوخی میکنی.بعد رفتم حموم دیدم بــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــه در شامپو فرش باز بوده و خبر نداشتم.این شد که وقتی فهمیدم چیکار کردم کلی خندیدم.